خودشیفتگی در روابط عاطفی زمانی شکل میگیرد که یک یا هر دو طرف باشخصیتی خودشیفته رابطه را ادامه میدهند.
شخصیت خودشیفته اختلالی است که در آن فرد احساس خودبزرگبینی داشته و نیاز عمیق به تحسین دارد. افراد مبتلا به این اختلال معتقدند که نسبت به دیگران برتری دارند و برای احساسات دیگران ارزش قائل نیستند، اما پشت این نقاب سرشار از اعتماد به نفس، عزت نفس شکنندهای نهفته است که تحمل کوچکترین انتقادی را نداشته و به تلنگری میشکنند.
ما در یک دنیای خودشیفته زندگی میکنیم، آمار و علم از این واقعیت حکایت میکنند. ذهنیت «به من نگاه کن» که اغلب توسط شبکههای اجتماعی مانند اینستاگرام و فیسبوک ترویج پیدا کرده، تلاش دارد تصویر مثبت و فوقالعادهای را از شخص و زندگیاش برای دیگران به نمایش بگذارد.
پروفسور «برد بوشمن» از دانشگاه ایالتی اوهایو حقیقتی را به صراحت بیان میکند: «خودشیفتهها در رابطه، شرکای بسیار بدی هستند.» مطالعات نشان میدهد که در یک رابطه خودشیفته، شریک زندگی شما بیشتر درگیر رفتارهای نمایشی بوده و احتمال اینکه این فرد در درازمدت متعد باشد خیلی کم است و در یک جمله، کنار آمدن با یک فرد خودشیفته دشوار است.
انواع خودشیفتگی
با وجود اینکه افراد خودشیفته رفتارهای تقریبا یکسانی از خود نشان میدهند، اما همه خودشیفتهها یکسان نیستند. در واقع، دو نوع مختلف خودشیفتگی وجود دارد، خودشیفتگی بزرگ و خودشیفتگی آسیب پذیر.
خودشیفتگی آسیب پذیر از تجربیات تلخ دوران کودکی سرچشمه گرفته و باعث بروز رفتارهای متفاوتی در رابطه میشود.
خودشیفتههای بزرگ سطوح بالایی از خودبزرگبینی، پرخاشگری و تکبر را نشان میدهند. آنها دارای اعتماد به نفس بالایی بوده و نسبت به رفتار دیگران حساسیت کمتری دارند. آنها اغلب احساس نخبه بودن را دارند و از گفتن این موضوع هم ابایی ندارند.
معمولاً با خودشیفتههای بزرگ از همان کودکی طوری رفتار شده که گویی از همه برتر هستند و با انتظار ادامه این روند در بزرگسالی به زندگی خود ادامه دادهاند. در روابط، افراد خودشیفته بزرگ، اگر احساس کنند آنطور که انتظار دارند با آنها رفتار نمیشود و مطابق میلشان نیست، به احتمال زیاد آشکارا درگیر خیانت شده و یا خیلی ناگهانی شریک زندگی خود را ترک میکنند.
در نقطه مقابل، خودشیفتههای آسیبپذیر از نظر عاطفی بسیار حساسترند. این شکنندههای بزرگ از احساس خودشیفتگی خود به عنوان پوششی برای حس بی کفایتی که به شدت آزارشان میدهد بهره میبرند. خودشیفتههای آسیبپذیر بین احساس برتری و حقارت مدام بالا و پایین میشوند.
وقتی با آنها طوری رفتار نمیشود که حس کنند آدم خاصی هستند، اغلب یا احساس قربانی بودن را دارند یا به شدت مضطرب میشوند. این نوع خودشیفتگی معمولاً در اوایل کودکی به عنوان مکانیزمی برای مقابله با بیتوجهی یا سوءاستفاده ایجاد میشود. در روابط، مدام نگراناند که شریکشان آنها را چگونه درک میکنند. آنها میتوانند در روابط شریک زندگیشان بسیار مالک، حسود و پارانویید باشند.
تشخیص خودشیفتگی در روابط عاطفی
اگر شریک زندگی شما بیشتر درگیر خود بوده و همیشه به توجه و تأیید نیاز دارد، ممکن است خودشیفته باشد. اگر کسی به راحتی نادیده گرفته شود یا به انتقاد بیش از حد واکنش نشان دهد، ممکن است دچار خودشیفتگی در روابط عاطفی باشد.
اگر فکر میکنند همیشه حق با آنهاست، بیشتر میدانند، یا باید بهترین باشند و غیره، تمام اینها هم نشانه خودشیفتگی است. ممکن است افراد خودشیفته تنها زمانی به شما اهمیت دهند که شما در حال برآورده کردن نیازشان یا تلاش برای رساندن به هدفشان باشید. یک رابطه خودشیفته پریشانیهای عاطفی زیادی دارد.
به طور میانگین حدود 1٪ جمعیت از NPD یا همان خودشیفتگی رنج میبرند، اما اکثر آنها به دنبال درمان نیستند و اصلاً خودشیفتگی وجودشان تشخیص داده نمیشود. مطالعات نشان میدهد که مردان بیشتر در معرض خودشیفتگی هستند. تقریباً 75 درصد از افراد مبتلا به NPD مرد هستند.
گرچه شاید خیلی از افراد ویژگیهای خودمحور یا خودشیفته را داشته باشند، اما این نشان دهنده اختلال خودشیفتگی در این افراد نیست. با این وجود بخش بزرگ و رو به رشدی از جمعیت از این اختلال رنج برده و روابطشان تحت تأثیر خودشیفتگی و عواقب ناشی از آن قرار دارد. ایجاد دلبستگی به افرادی که این ویژگیهای منفی را از خود نشان میدهند باعث ایجاد روابطی نامطلوب و آشفته میشود.
تحقیقات جدید در زمینه خودشیفتگی
یک مطالعه جدید از دانشگاه ایالتی اوهایو نشان میدهد که تنها با یک تست ساده میتوان وجود خودشیفتگی را در فرد تشخیص داد و آن تست این است: «خودتان را در مقیاس 1 تا 7 رتبه بندی کنید» پاسخ به این تست تا حد زیادی میتواند خودشیفتگی را تشخیص دهد.
لازم به توضیح است منظور از شخص خودشیفته، فردی خودخواه و متمرکز به خود است. خودشیفتهها خیلی راحت و آزاد در مورد خود و موضوعات مرتبط با خودشان تعریف و تمجید میکنند، اما اگر به آنها بگویید به اختلال NPD مبتلا هستند مقاومت کرده و واکنش منفی و زنندهای از خودشان نشان میدهند.
ویژگی های یک فرد خودشیفته
برخی از ویژگیهای رایجی که در یک شریک رابطه خودشیفته میتوان مشاهده کرد در زیر آورده شده، البته میزان هر کدام از آنها در افراد مختلف میتواند متفاوت باشد:
- احساس استحقاق یا برتری
- عدم همدلی
- رفتار نمایشی یا کنترلی
- نیاز شدید به تحسین
- تمرکزشان بر برآورده شدن نیازهای خودشان است و نیازهای اطرافیان برایشان اهمیت ندارد
- بسیار پرخاشگرند
- نمیتوانند متوجه بازخورد رفتارشان شوند
چرا افراد خودشیفته میشوند؟
آیا این خودشیفتگی نشانه چیز دیگری است؟
اکثر افراد خودشیفته والدین خودشیفتهای دارند و این خصلت را به آنها ارث دادهاند. والدینشان میخواستند آنها عالی باشند، بنابراین آنها میتوانند پدر و مادر یک فرد بزرگ، بهترین هنرمند، باهوشترین دانش آموز و غیره باشند.
برخی دیگر از این والدین آنقدر روی خودشان متمرکز بودهاند که کاملاً کودک و نیازهایش را نادیده میگرفتند و کودک تنها زمانی برای این والدین مهم بود که برای رسیدن به هدفی به آنها نیاز داشتند. والدین یک فرد مبتلا به NPD به تناوب، بین گرسنگی عاطفی نسبت به کودک و بی علاقگی به او رفتار میکنند.
خودشیفتهها عزت نفسی پوشالی دارند، آنها بسیار شکننده هستند، زیرا رویِ دیگر احساس خودستایی آنها، عزت نفس بسیار پایین است. آنها مدام در درونشان صداهایی از تنفر و تحقیر خودشان را میشنوند.
بنابراین، برای این افراد حتی یک انتقاد جزئی هم میتواند یک آسیب خودشیفتگی باشد، که منجر به طغیان عصبانیت و تلاشهای ناامیدانه برای بازیابی عزت نفس شکننده خود میشود. اکثرا اظهارات تحقیرآمیز به آنها کمک میکند تا دوباره تصویر برتر خود را ایجاد کنند. تحقیر، یک رفتار رایج در روابط خودشیفته است. این رفتار را میتوان در نیازی که خودشیفتهها احساس میکنند بالاتر از دیگران هستند، دید.
تأثیر منفی خودشیفتگی در روابط عاطفی
خودشیفتگی در روابط عاطفی بسیار چالش برانگیز است، این افراد در دوست داشتن واقعی افراد زندگیشان مشکل دارند، چون آنها در دوست داشتن خودشان به شکل درست مشکل دارند. آنها آنقدر روی خودشان متمرکز هستند که اصلا نمیتوانند شریک زندگیشان را به عنوان فردی جدا ببینند و دوستشان داشته باشند.
آنها شریک زندگیشان را برحسب چگونگی برآورده شدن نیازهایشان میسنجند و بر حسب همین آنها را ارزش گذاری میکنند. این موضوع در مورد فرزندانشان هم صدق میکند. با تمام این اوصاف متاسفانه خیلی از مردم به سمت افراد خودشیفته تمایل دارند، افراد خودشیفته میتوانند بسیار فریبنده باشند، خصوصا در ابتدای آشنایی.
آنها با تمایل به داشتن شخصیتی بزرگ و والا قادرند این حس را به شما هم منتقل کنند که شما هم باید عالی باشید تا توسط آنها انتخاب شوید. آنها میتوانند در روابط بسیار کنترل کننده باشند و احساس حسادتشان آنقدر زیاد باشد که به راحتی آسیب پذیرشان کند. خیلی کمطاقتاند و خیلی زود احساسات آزاردهنده خودشان را به شریک زندگیشان منتقل میکنند. واکنشهای آنها نمایشی و توجه طلبانه است.
به طور کلی خودشیفتهها در برخورد اولیه با غریبهها بسیار دوست داشتنی به نظر میرسند اما به مرور زمان این دوست داشتنی بودن کاهش یافته و دیگران هم متوجه خودشیفتگی آنها میشوند. به همین دلیل است که افرادی که چنین رابطهای را تجربه کردهاند معمولا ماه عسلشان را بسیار پرشور و هیجان انگیز آغاز کردهاند، اما رفته رفته این احساسات کاهش یافته و جایشان را به رفتارهای خودمحورانه دادهاند.
خودشیفتهها معمولا دیوانهوار عاشق کسی شده و خیلی زود درگیر روابط عاطفی میشوند، اما این عشق آتشین دوام چندانی ندارد.
آیا افراد خودشیفته عاشق می شوند
معمولا افرادی که دچار خودشیفتگی در روابط عاطفی هستند از احساس تنهایی رنج میبرند. شما به عنوان طرف مقابل حس میکنید نقش ابزاری را برای آورده کردن خواستههای او داشته و نیاز و خواستههای شما اندازه ارزنی ارزش ندارد.
شرکای خود شیفته طوری رفتار میکنند که همیشه حق با آنهاست، همه چیز را بهتر میدانند و شریک زندگیشان همیشه در اشتباه بوده و ناتوان است. این رفتارها باعث میشود طرف دیگر معمولاً فردی عصبی بوده و سعی کند از خود دفاع کند یا همیشه با احساس بدی نسبت به خود زندگیاش را ادامه دهد.
مقابله با شریک خودشیفته
اگر از خودشیفتگی در روابط عاطفی رنج میبرید بهتر است ابتدا در مورد انتخابتان فکر کنید و انگیزه و معیارهایی که باعث شد شما به چنین رابطهای کشش داشته باشید را درک کنید. آیا والدین شما خودمحور بودهاند؟ آیا از اینکه توسط شریک زندگیتان کنترل شوید راضی هستید؟ آیا از وابسته بودن به فردی که در کانون توجه است احساس ارزشمند بودن دارید؟ آیا تصویر منفی که او با انتقادها و نگرشهای خود برتری اش در شما ایجاد کرده آزارتان نمیدهد؟ خیلی از افرادی که عاشق افراد خودشیفته میشوند در مورد وابستگی مشترک مشکلاتی دارند، آنها به دلیل نداشتن اعتماد به نفس که باعث میشود حد و مرز افراد را تعیین کنند، به دیگران اجازه میدهند از آنها سوءاستفاده کنند.
در قدم اول باید نقش خودتان را در رابطه خودشیفته درک کنید. بعد شروع کنید برای به چالش کشیدن طرف مقابل تا سبک روابط خود را تغییر دهد. شما میتوانید با تشخیص میزان شکنندگی عزت نفس او برای این حقیقت که خودبزرگبینی و احساس برتری و بزرگ نمایی او سرپوشی است بر احساس بی کفایتی، نفرت و کمبودهایش، در حقش دلسوزی کنید. همچنین شما میتوانید شفقت و مهربانی را در خود تقویت کرده و با حفظ اعتماد به نفس و ارزش خود در رابطه در همه برخوردها با او رفتار درست داشته و هیچگاه نقش قربانی را بازی نکنید.
چگونه افراد میتوانند با خودشیفتگی خود روبرو شده و بر آن غلبه کنند؟
شخص خودشیفته میتواند با به چالش کشیدن خود و غلبه بر احساسات خودستایشگر و همچنین صدای درونی سرشار از انتقادشان نگرش و رفتارشان را اصلاح کنند. البته این کار را باید با کمک مشاورین متخصص این امر پیش ببرند. با روشی به نام صدا درمانی.
آنها باید در ابتدا از ویژگیهای منفی والدین یا افرادی که نقش مهمی در کودکی و رشدشان داشتهاند فاصله بگیرند، این ویژگیها میتواند شامل نگرشهای خودبرتر بینی و یا رفتارهای تحقیرآمیز باشد. همچنین از تکرار مدام مسائل عاطفی که والدینشان نسبت به آنها دریغ کردهاند دست بکشند.
شاید زمانی این رفتارها باعث بقای آنها بود، اما حالا این رفتارهای خودشیفته دیگران را از آنها رانده و زندگی و اهدافشان را نابود میکند. دست از مقایسه خودشان با دیگران بردارند و از بهترین بودن یا کامل بودن دست بکشند.
راه دیگر برای درمان خودشیفتگی این است که به جای عزت نفس، شفقت و مهربانی به خود را در خودشان تقویت کنند.
تفاوت بین عزت نفس و شفقت به خود
تفاوت بین عزت نفس و شفقت به خود این است که در عزت نفس فرد مدام خودش را با دیگران مقایسه میکند و میخواهد خاص باشد، اما شفقت به خود یعنی با درنظرداشتن کمبودها و نقاط منفی، فرد خودش را دوست بدارد و بر انسانیت متمرکز است.
عزت نفس منجر به خودشیفتگی در سطوح بالا میشود، اما شفقت به خود هیچگاه چنین احساسی را ایجاد نمیکند. در واقع شفقت به خود با خودشیفتگی مبارزه میکند زیرا شامل ایده یک انسانیت مشترک با همه انسانهای دیگر است، که منجر به شفقت بیشتر برای دیگران میشود. همچنین شفقت به خود خودآگاهی واقعی را تقویت میکند، ویژگی که بسیاری از خودشیفتهها بویی از آن نبردهاند.
زمانی برای خودشیفتگی در روابط عاطفی امیدی به بهتر شدن وجود دارد که فرد خودشیفته بتواند بر ویژگیهای منفی و خودمحور خود غلبه کند. آنها باید این عادات ناخوشانید را به چالش بکشند. مسئله اصلی در این افراد پذیرفتن مشکل خودشیفتگی در وجودشان است، اینکه قبول کنند این اختلال زندگی مشترک آنها را به خطر انداخته و به خاطرش ممکن است برای همیشه همسرشان را از دست بدهند.
آنها باید روی رفتار همدلی و احترام به دیگران تمرین کنند و با پرورش رفتارهای سخاوتمندانه و بخشش در وجودشان ویژگیهای خودشیفتگی درونشان را به چالش بکشند و با تمرکز به بیرون از خود، به عزت نفس واقعی دست یابند.
مفیدو عالی